« اندکی صبر ، سحر نزدیک است »
یا ابا عبدالله ؛ اینک ایام شهادتتان فرا رسیده است ، آمده ام تا مُحرّمتان با ساز دلم ، تمرین نوازندگی کند ، و از سیطره ی ذلت بار نفس نجاتم دهد و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند ، پاک شوم . قرنها بین من و شما فاصله انداخته است ، و هرجا که می رسم فقط رد پایی از شما آنجا جا مانده است ، زندگی فقط با نام حسین (ع) جریان دارد ، چشمه های آب سمی شده اند و به حرمت شما آب از آب می ترسد . هیچ گلی در نینوا نمی خندد و ولیعصرمان هنوز رخت عزا بر تن دارد . نمی دانم برای کدام مصیبت شما آجرک الله بگویم ، آیا داغ برادر را آلام باشم و یا برای شهادت شبیه ترین مردم به رسول خدا اشک ماتم بریزم . نمی دانم حسر...
نویسنده :
مامی و بابا
11:32